سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر مستحبات واجبات را زیان رساند بنده را به خدا نزدیک نگرداند . [نهج البلاغه]
غربت . . .

 

قربان نعش بی سرت

یکی از نیروهای لشکر 27 محمد رسول الله (ص) می گوید :

در گردان ما برادری بود که عادت داشت پیشانی شهدا را ببوسد .

وقتی شهید شد ، بچه ها تصمیم گرفتند به تلافی آن همه محبت ،

پیشانی او را غرق بوسه کنند . پارچه را که کنار زدیم ، نعش

بی سر او دل همه مان را آتش زد .

 



  • کلمات کلیدی :
  • محمد رضا ::: دوشنبه 86/9/12::: ساعت 8:46 عصر


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 5
    بازدید دیروز: 4
    کل بازدید :36866

    >> درباره خودم <<
    غربت . . .
    محمد رضا
    رازشب بوها را چه کسی می داند؟ آنها که با مناجات شبانه شان با یاد یارمعطر گشته و فضا را عطرآگین ساختند. راز شب بوها را که می داند؟ شب بوهای ایثار، شب بوهای تقوا و اخلاص، شب بوهای « جهاد و مبارزه ». راز شب بوها را که می داند؟ چه کسی نیاز آنان را در شب راز شاهد بوده است ؟ شب بویی که از فراق خدا سر برخاک نهاده و زار زار، با باران همدل شده بود. شب بویی که در شبهای عملیات، به شوق شهادت سر بر خاک جنون می گذاشت و تا سحرگاه می نالید . راز شب بوها را که می داند؟ چه کسی می تواند احساس شب بو را در شب های نیاز درک کند؟ چه کسی می تواند عشق را و عرفان را از شب بو بیاموزد؟ برای درک شب بو، باید که شب بو شد. باید دست های نیاز را تا خدا بالا برد. باید تا تجلی صبح نالید. برای شب بو شدن باید درعملیات ایثار شرکت جست وازجان گذشت. برای شب بو شدن باید مقیم خلوت شبهای راز شد. باید خدا را فریاد کرد و درراه عشق جانفشانی کرد. آن روز که شب بو« شهید» شد، زمزمه اش در لحظه وداع این بود: « همیشه مرا آبیاری کنید تا سبز بمانم وعطرم سراسر شهررا معطر سازد.» می گفت:« مبادا از یاد من غافل شوید و سلاحم بر زمین بماند. » شبی بیا به یاد شب بوها تا صبح ناله کنیم و شب بو شدن را از خدای شب بوها تقاضا کنیم . بیا به شوق شهادت دست نیاز به سوی خدای شاهد بالا بریم و یک گل شب بوی شهید را واسطه قرار دهیم .

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    غربت . . .

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<




    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<