کیهان: یک ماه است که «احمد عزیزی» شاعر نامدار معاصر، چشمهایش را نمی گشاید و همچنان در حالت «کما» به سر می برد. اما بسیاری از مطبوعات و حتی برخی خبرگزاری ها از کنار آن به سادگی گذشتند. متاسفانه صداوسیما هم برنامه ای در حد شأن او پخش نکرد.
«احمد» امروز اسیر تخت بیمارستان است و این اتفاق کوچکی نیست، زیرا حتی اگر کتابهای «شرجی آواز»، «خوابنامه»، «باغ تناسخ» و... را هم نادیده انگاریم، تنها کتاب گرانسنگ «کفش های مکاشفه»، بی هیچ گزافه ای مانایی او را در تاریخ ادبیات ایران اسلامی، انکارناپـذیر می سازد.
اما چه می توان کرد که او با دیگران مهربان تر از خویش بود، تواضع را مراعات می کرد، آنچنان که خوش داشت در جمع کمتر دیده شود و منتی هم بر کسی نمی گذاشت. ساده و زلال برخورد می کرد، گویی کودکی با سلام می خندد. او از قلمبه و سلمبه گویی پرهیز داشت اما به وقت شعرخوانی، تازه حاضران در مجلس در می یافتند بزرگی او را در شعر و درگذریم از کسانی که به دلیل دلدادگی عزیزی به انقلاب اسلامی روی نام او به مانند دیگر شاعران انقلاب خط قرمز می کشند.
¤ ¤ ¤
درباره جایگاه کتاب «کفش های مکاشفه» در ادبیات معاصر همین بس که در 30ساله اخیر به گفته بسیاری از صاحب نظران ادبی، دیوانی همسنگ او منتشر نشده است که البته اگر مترجمانی که هایکوهای ژاپنی را پس از ترجمه ناقص از منابع دست دوم به نام خود مصادره می کنند، شاعر به حساب نیاوریم.
آنها که اگر نویسنده ای دست چندم ایرانی که هیچ نسبتی با اسلام و انقلاب نداشته است، در فرنگ عطسه کند، به اعتبار یکی دو کتاب هزار نسخه ای اش، برای او ویژه نامه منتشر می کنند، پس چرا در برابر بیماری «احمد عزیزی»، این همه بی تفاوتی پیشه کرده اند؟! عزیزی در همان کسوت ساده شاعر باقی ماند و محبوب دلهایی شد که قلبشان برای انقلاب می تپد.هر خواننده منصفی، پس از مطالعه آثار عزیزی به بزرگی او شهادت می دهد.
بگذارید بی پرده بگوییم که شأن عزیزی را به عنوان یکی از شاعران بزرگ سی ساله اخیر رعایت نکردیم.تعطیلات نوروز همه به تعطیلات رفتیم و فراموش کردیم بر او چه می گذرد.
فراموش کردیم این پرنده خوش الحان، روزگاری در اوج میتینگ بازی های منافقان (سالهای 59-1358)؛ در روزنامه جمهوری اسلامی، کتابهای سرکرده آنها را از سر شهودی کم نظیر نقد کرده است بی آنکه هراسی به دل راه دهد. آن روزها وی با نام «الف- سرپلی» مطالبش را به چاپ می رساند. همان روزهایی که برخی ها جرات نوشتن حتی یک سطر علیه ضدانقلاب را نداشتند. اما احمد در همان نخستین روزهای تولد روزنامه «جمهوری اسلامی» با پالتویی بلند و کیفی در دست از کرمانشاه به تهران آمد و تا امروز در سنگر انقلاب مانده است و آثاری کم نظیر آفرید. بیایید در این روزهای تنگ؛ برای سلامتی او دعا کنیم.
تجمع 'لبیک یا خامنه ای' در مرز ترکیه
بدون شرح !
کوکاکولا در دست، مارلبورو بر لب، مرگ براسرائیل
اطلاعیه حزب مشارکت در مورد غزه؟!
انتخابات نزدیک است.
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 2
کل بازدید :37603
رازشب بوها را چه کسی می داند؟ آنها که با مناجات شبانه شان با یاد یارمعطر گشته و فضا را عطرآگین ساختند. راز شب بوها را که می داند؟ شب بوهای ایثار، شب بوهای تقوا و اخلاص، شب بوهای « جهاد و مبارزه ». راز شب بوها را که می داند؟ چه کسی نیاز آنان را در شب راز شاهد بوده است ؟ شب بویی که از فراق خدا سر برخاک نهاده و زار زار، با باران همدل شده بود. شب بویی که در شبهای عملیات، به شوق شهادت سر بر خاک جنون می گذاشت و تا سحرگاه می نالید . راز شب بوها را که می داند؟ چه کسی می تواند احساس شب بو را در شب های نیاز درک کند؟ چه کسی می تواند عشق را و عرفان را از شب بو بیاموزد؟ برای درک شب بو، باید که شب بو شد. باید دست های نیاز را تا خدا بالا برد. باید تا تجلی صبح نالید. برای شب بو شدن باید درعملیات ایثار شرکت جست وازجان گذشت. برای شب بو شدن باید مقیم خلوت شبهای راز شد. باید خدا را فریاد کرد و درراه عشق جانفشانی کرد. آن روز که شب بو« شهید» شد، زمزمه اش در لحظه وداع این بود: « همیشه مرا آبیاری کنید تا سبز بمانم وعطرم سراسر شهررا معطر سازد.» می گفت:« مبادا از یاد من غافل شوید و سلاحم بر زمین بماند. » شبی بیا به یاد شب بوها تا صبح ناله کنیم و شب بو شدن را از خدای شب بوها تقاضا کنیم . بیا به شوق شهادت دست نیاز به سوی خدای شاهد بالا بریم و یک گل شب بوی شهید را واسطه قرار دهیم .
مرگ بر صهیونیسم [43]
یه پوتین یه پلاک [179]
شهر خلخال [123]
خبرنگار مسلمان [134]
..:::خاکریزیـسم:::.. [207]
دانشگاه امام صادق(ع) [69]
عشق علیه السلام [127]
شهید آوینی [29]
نشریه ستاره ها [124]
علامه حسن زاده آملی [125]
کتاب شیعه [72]
ماهنامه هیئت عشاق المهدی [118]
[آرشیو(13)]