سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، کشنده نادانی و مایه بزرگواری است . [امام علی علیه السلام]
غربت . . .

 

4106203.jpg

جانباز 70 درصد شیمیایی :روزی 100 قرص می‌خورم؛ درد امانم را بریده است

ناصر افشاری، جانباز 70 درصد شیمیایی با صدای گرفته و دردناک می‌گوید: درد امانم را بریده است گرچه روزی حداقل 100 قرص می‌خورم.

به گزارش خبرنگار اجتماعی فارس، ناصر افشاری جانباز شیمیایی 70 درصد است که حدود 14 بار مجروح شده است. یک‌بار دست چپش قطع شد اما دوباره پیوند زدند و در عملیاتی‌ در سال 62 دچار موج گرفتگی نیز شد ضمن این‌که ترکش‌های زیادی از بدنش بیرون آوردند و هنوز ده‌ها ترکش در بدنش هست.
او بعد از جنگ حتی یک ساعت هم راحت نخوابیده است چرا که درد شدیدی دارد. آنقدر این درد شدید است که هنوز نمی‌داند چگونه آن را تحمل می‌کند. همیشه یک بطری نوشابه خانواده را پر از آب می‌کند و در فریزر می‌گذارد تا یخ ببندد. شب‌ها این بطری را با کِش به سینه‌اش می‌بندد تا بتواند حداقل یک ساعت بخوابد.
او تاکنون بیش از 6 هزار روز در بیمارستان بستری شده و 68 بار نیز تحت عمل جراحی قرار گرفته است.
افشاری به خبرنگار اجتماعی فارس می‌گوید: خلط‌ های خونی زیادی دارم و همش خون بالا می‌آورم. بدنم دچار لرزش می‌شود ضمن این‌که کم‌کم دچار فراموشی می‌شوم.
وی ادامه می‌دهد: حداقل 20 ، 30 نوع دارو در آلمان به من دادند. ضمن این‌که یک سری از داروها نیز ماهیانه به من داده می‌شود.
این جانباز شیمیایی 70 درصد که هم‌اکنون در شرایط بسیار بدی از نظر جسمانی به سر می‌برد، می‌افزاید: به قدری درد دارم که انگار روی گاز قرار دارم و می‌سوزم.
وی اضافه می‌کند: دیگر از خانواده‌ام خجالت می‌کشم. می‌دانم که از درد کشیدنم رنج می‌برند. گاهی اوقات به دستشویی خانه می‌روم و سیفون را می‌کشم تا بتوانم در آن چند لحظه با صدای بلند گریه کنم.
افشاری به روند درمانی خود در آلمان اشاره می‌کند و می‌گوید: پرفسور مهاجر، پزشک من در آلمان گفته است که باید چند ماه دیگر دوباره اعزام شوم و امیدوارم که بنیاد شهید و امور ایثارگران به این موضوع توجه کند.
وی خواسته دیگر خود را دیدار با رئیس جمهور ذکر می‌کند و می‌افزاید: امیدوارم بتوانم چند لحظه‌ای با رئیس‌جمهور صحبت کنم.



  • کلمات کلیدی :
  • محمد رضا ::: سه شنبه 86/10/4::: ساعت 2:25 عصر


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 13
    بازدید دیروز: 2
    کل بازدید :37604

    >> درباره خودم <<
    غربت . . .
    محمد رضا
    رازشب بوها را چه کسی می داند؟ آنها که با مناجات شبانه شان با یاد یارمعطر گشته و فضا را عطرآگین ساختند. راز شب بوها را که می داند؟ شب بوهای ایثار، شب بوهای تقوا و اخلاص، شب بوهای « جهاد و مبارزه ». راز شب بوها را که می داند؟ چه کسی نیاز آنان را در شب راز شاهد بوده است ؟ شب بویی که از فراق خدا سر برخاک نهاده و زار زار، با باران همدل شده بود. شب بویی که در شبهای عملیات، به شوق شهادت سر بر خاک جنون می گذاشت و تا سحرگاه می نالید . راز شب بوها را که می داند؟ چه کسی می تواند احساس شب بو را در شب های نیاز درک کند؟ چه کسی می تواند عشق را و عرفان را از شب بو بیاموزد؟ برای درک شب بو، باید که شب بو شد. باید دست های نیاز را تا خدا بالا برد. باید تا تجلی صبح نالید. برای شب بو شدن باید درعملیات ایثار شرکت جست وازجان گذشت. برای شب بو شدن باید مقیم خلوت شبهای راز شد. باید خدا را فریاد کرد و درراه عشق جانفشانی کرد. آن روز که شب بو« شهید» شد، زمزمه اش در لحظه وداع این بود: « همیشه مرا آبیاری کنید تا سبز بمانم وعطرم سراسر شهررا معطر سازد.» می گفت:« مبادا از یاد من غافل شوید و سلاحم بر زمین بماند. » شبی بیا به یاد شب بوها تا صبح ناله کنیم و شب بو شدن را از خدای شب بوها تقاضا کنیم . بیا به شوق شهادت دست نیاز به سوی خدای شاهد بالا بریم و یک گل شب بوی شهید را واسطه قرار دهیم .

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    غربت . . .

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<




    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<